معرفی وبلاگ
وبلاگ توريسم ايران ، ديدني ها و جاذبه‌ هاي گردشگري ايران و جهان را معرفي ميکند( ايرانگردى و جهانگردى ). لطفا اعلام نظر در انتهاي مطالب فراموش نشود. با تشکر.
صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1180160
تعداد نوشته ها : 1119
تعداد نظرات : 322
Rss
طراح قالب
GraphistThem267

روزگار بهره‌گيري از نيروي باد روشن نيست، اما به گواهي بسياري از محققان داخلي و خارجي، ايرانيان اولين ملتي بودند كه باد را مهار كردند و از آن به عنوان محركه‌ آسياب و چرخ‌ چاه بهره گرفتند. همزمان با موفقيت بزرگ انسان در زمينه‌ فناوري تبديل حركت يكسويه‌ آب به حركت چرخشي سنگ آسياب، ايرانيان توانستند از نيروي باد براي به حركت درآوردن سنگ آسياب و بيرون كشيدن آب از چاه بهره بجويند. اولين آسيابهاي بادي در منطقه‌اي از سيستان (سكستان) تا قهستان (كوهستان) و در چند هزار سال پيش ساخته شد. سرزمين سيستان و دشت خواف باد معروف 120 روزه‌اي دارد كه به طور قطع همين امر مردم منطقه را به فكر بهره‌گيري از اين نيرو انداخته و موجب اختراع آسياي بادي در دور دست تاريخ در اين بخش از سرزمين ايران شده است. بادهاي هرات از ارديبهشت ماه تا مردادماه جريان دارد. ميتوان فرض كرد كه مبدأ وزش اين باد از پامير است در مرز ايران و افغانستان ظاهر ميشود و سريعترين جريان آن در سيستان است. حدود 10 قرن پيش، اختراع و پيدايش آسياب بادي در سيستان اين منطقه را زبانزد و شهره عالم نمود. به روايت مورخين و جغرافي نويسان آن روزگار آسياب بادي از ايران و از راه افغانستان - هند - چين به اسپانيا و فرانسه و پرتغال رفت و تنها در ساخت آن تغييراتي حاصل شد. با اين ابتكار سيستان كه از آن بعنوان انبار غله كشور ياد ميشد به سرزمين آسيابهاي بادي مشهور گشت.

منبع: sistaniha


 

 

 

بُرْقَع يا بُرْقُوع، در اصل عربي است و در متون كهن عرب، چون ديوان متنبّي و ابوالعلاء معرّي و صحاح جوهري، به معناي جهاز ستور و رويْبند زنان عرب بكار رفته است. ايرانيان، برقع را به معناي مطلقِ روبند بكار ميبرند. از قرن ششم، كلمة برقع در اشعار تغزّلي بويژه در تشبيهات و استعاره‌ها، بيشتر به معناي روبند زنان آمده است. نحوة دوخت و تزيين و چگونگي پوشيدن برقع (به معناي روبند زنان) در سرزمينهاي اسلامي و در زمانهاي مختلف، بسيار متنوّع بوده است. امروزه نيز زنان بلوچ و عرب زبان ايران در سواحل و جزاير خليج فارس از برقعهاي سياه، قرمز، نارنجي و طلايي استفاده ميكنند. برقع قرمِز زنان بلوچ مستطيل است و براي چشمها دو مستطيل كوچك باز كرده اند. اين برقع تمام پيشاني را تا روي بيني ميپوشاند. زنان روستايي ميناب برقع مشكي دارند كه دور آن نوار قرمز دوخته ميشود. زنان قشم و بندرعباس نيز برقع مشكي بر چهره ميبندند كه به آن بُركه ميگويند. قسمت بالاي آن ابروان را ميپوشاند و يك خط مستقيم يا منحني از پايين بيني به بالاي گوشها به جانب نوار بالاي برقع ميرود. پارچه اين برقع، مشكي و با نيل رنگ شده است.

منبع: دانشنامه جهان اسلام

 

 

 

 

 

من عاشق وبلاگم نيستم ولي عاشق ايران، طبيعت، فرهنگ، تاريخ و مردمش هستم و مهمترين دليلي كه به وبلاگ روي آوردم اين بود كه در ابتدا مايل بودم زيبائيهايي كه از ايران ديده‌ام را به ديگران معرفي كنم تا آنها را نيز (در صورت امكان) در اين لذت شريك كنم. براي رسيدن به هدفم وسيله‌اي مناسبتر از وبلاگ نيافتم. سپس تصميم گرفتم با بهره گيري از منابع معتبر، كار را با معرفي مكانهايي از ايران و جهان كه از نزديك نديده‌ام، ادامه دهم. اميدوارم با مساعدت دوستان و بازديد كنندگان عزيز، خدمتي هر چند كوچك انجام دهم.

  بسم الله الرحمن الرحيم

 ما در اين مدت مصيبت‌ها ديده‌ايم، مصيبت‌هاي بسيار بزرگ و بعضي پيروزي‌ها حاصل شد كه البته آن هم بزرگ بوده، مصيبت‌هاي زن هاي جوان مرده، مردهاي اولاد از دست داده، طفل‌هاي پدر از دست داده.

من وقتي چشمم به بعضي از اينها كه اولاد خودشان را از دست داده‌اند مي‌افتد، سنگيني در دوشم پيدا مي‌شود كه نمي‌توانم تاب بياورم. من نمي توانم از عهده اين خسارات كه بر ملت ما وارد شده است برآيم، من نمي توانم تشكر از اين ملت بكنم كه همه چيز خودش را در راه خدا داد، خداي تبارك و تعالي بايد به آنها اجر عنايت فرمايد.

من به مادرهاي فرزند از دست داده تسليت عرض مي‌كنم و در غم آنها شريك هستم. من به پدرهاي جوان داده، من به آنها تسليت عرض مي كنم. من به جوان هائي كه پدرانشان را در اين مدت از دست داده اند تسليت عرض مي كنم.

خوب، ما حساب بكنيم كه اين مصيبت‌ها براي چه به اين ملت وارد شد، مگر اين ملت چه مي‌گفت و چه مي‌گويد كه از آ‌ن‌وقتي كه صداي ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اينها ادامه دارد. ملت ما چه مي گفتند كه مستحق اين عقوبات شدند ملت ما يك مطلبش اين بود كه اين سلطنت پهلوي از اول كه پايه گذاري شد برخلاف قوانين بود.

آنهائي كه در سن من هستند، مي دانند و ديده اند كه مجلس موسسان كه تاسيس شد، با سرنيزه تاسيس شد، ملت هيچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنيزه تاسيس كردند و با زور، وكلاي آن را وادار كردند به اينكه به رضاشاه راي سلطنت بدهند. پس اين سلطنت از اول يك امر باطلي بود، بلكه اصل رژيم سلطنتي از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلي است و خلاف حقوق بشر است.

براي اينكه ما فرض مي كنيم كه يك ملتي تمامشان راي داند كه يك نفري سلطان باشد، بسيار خوب، اينها از باب اينكه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، راي آنها براي آنها قابل است؛ لكن اگر چنانچه يك ملتي راي دادند (ولو تمامشان) به اينكه اعقاب اين سلطان هم سلطان باشد، اين به چه حقي ملت پنجاه سال از اين، سرنوشت ملت بعد را معين مي كند سرنوشت هر ملتي به دست خودش است.

ما در زمان سابق، فرض بفرمائيد كه زمان اول قاجاريه نبوديم، اگر فرض كنيم كه سلطنت قاجاريه به واسطه يك رفراندمي تحقق پيدا كرد و همه ملت هم ما فرض كنيم كه راي مثبت دادند، اما راي مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطيني كه بعدها مي آيند.

در زماني كه ما بوديم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هيچ يك از ما زمان آقامحمدخان را ادراك نكرده، آن اجداد ما كه راي دادند براي سلطنت قاجاريه، به چه حقي راي دادند كه زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پيش از اين، صدوپنجاه سال پيش از اين، يك ملتي بوده، يك سرنوشتي داشته است و اختياري داشته ولي او اختيار ماها را نداشته است كه يك سلطاني را بر ما مسلط كند.

ما فرض مي‌كنيم كه اين سلطنت پهلوي، اول كه تاسيس شد به اختيار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختيار مردم تاسيس كردند و اين اسباب اين مي شود كه - بر فرض اينكه اين امر باطل، صحيح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصي كه در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر اين جمعيتي كه الان بيشتر شان، بلكه الا بعض قليلي از آنها ادراك آنوقت را نكرده اند، چه حقي داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در اين زمان معين كنند؛ بنابر اين سلطنت محمدرضا اولا كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنيزه تاسيس شده بود مجلس، غير قانوني است، پس سلطنت محمدرضا هم غير قانوني است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بكنيم كه قانوني بوده، چه حقي آنها داشتند كه براي ما سرنوشت معين كنند هر كسي سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهاي ما ولي ما هستند؟

مگر آن اشخاصي كه درصد سال پيش از اين، هشتاد سال پيش از اين بودند، مي توانند سرنوشت يك ملتي را كه بعدها وجود پيدا كنند، آنها تعيين بكنند؟ اين هم يك دليل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانوني نيست. علاوه بر اين، اين سلطنتي كه در آنوقت درست كرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض كنيم كه صحيح بوده است، اين ملتي كه سرنوشت خودش با خودش بايد باشد، در اين زمان مي گويد كه ما نمي خواهيم اين سلطان را.

وقتي كه اينها راي دادند به اينكه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژيم سلطنتي را نمي خواهيم، سرنوشت اينها با خودشان است. اين هم يك راه است از براي اينكه سلطنت او باطل است.

حالا مي آئيم سراغ دولت هائي كه ناشي شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائي كه ما داريم. در تمام طول مشروطيت الا بعضي از زمان ها آن هم نسبت به بعض از وكلا، مردم دخالت نداشتند در تعيين وكلا. شما الان اطلاع داريد كه در اين مجلسي كه حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ايران هستيد، شما ملتي هستيد كه در تهران سكني داريد، من از شما مردم تهران سوال مي كنم كه آيا اين وكلائي كه در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتيد كه اينها را خودتان تعيين كنيد اكثر اين مردم مي شناسند اين افرادي را كه به عنوان مجلس و به عنوان وكيل مجلس سنا يا مجلس شورا در مجلس هستند يا اين هم با زور تعيين شده بدون اطلاع مردم.

مجلسي كه بدون اطلاع مردم است و بدون رضايت مردم است، اين مجلس، مجلس غيرقانوني است. بنابر اين اينهائي كه در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اينكه حقوق هر فرض كنيد كه وكيلي اينقدر است، اين حقوق را حق نداشتند بگيرند و ضامن هستند. آنهائي هم كه در مجلس سنا هستند، آن ها هم حق نداشتند و ضامن هستند.

و اما دولتي كه ناشي مي شود از يك شاهي كه خودش و پدرش غير قانوني است، خودش علاوه بر او غيرقانوني است، وكلائي كه تعيين كرده است غيرقانوني است، دولتي كه از همچو مجلسي و همچو سلطاني انشا بشود، اين دولت غيرقانوني است.

اين ملت حرفي را كه داشتند در زمان محمدرضاخان مي گفتند كه اين سلطنت را ما نمي خواهيم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم مي گويند كه ما اين وكلا را غيرقانوني مي دانيم، اين مجلس سنا را غيرقانوني مي دانيم، اين دولت را غيرقانوني مي دانيم.

آيا كسي كه خودش از ناحيه مجلس، از ناحيه مجلس سنا، از ناحيه شاه منصوب است و همه آنها غير قانوني هستند، مي شود كه قانوني باشد ما مي گوئيم كه شما غير قانوني هستيد بايد برويد. ما اعلام مي كنيم كه دولتي كه به اسم دولت قانوني خودش را معرفي مي كند، حتي خودش قبول ندارد كه قانوني است، خودش تا چند سال پيش از اين، تا آنوقتي كه دستش نيامده بود اين وزارت، قبول داشت كه غيرقانوني است، حالا چه شده است كه مي گويد من قانوني هستم اين مجلس غيرقانوني است، از خود وكلا بپرسيد كه آيا شما را ملت تعيين كرده است هر كدام ادعا كردند كه ملت تعيين كرده است، ما دستشان را مي دهيم دست يك نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابيه اش، در حوزه انتخابيه اش از مردم سوال مي كنيم كه اين آقا آيا وكيل شما هست، شما او را تعيين كرديد حتما بدانيد كه جواب آنها نفي است. بنابر اين آيا يك ملتي كه فرياد مي كند كه ما اين دولت مان، اين شاه مان، اين مجلس مان برخلاف قوانين است و حق شرعي و حق قانوني و حق بشري ما اين است كه سرنوشت مان دست خودمان باشد، آيا حق اين ملت اين است كه يك قبرستان شهيد براي ما درست بكنند، در تهران، يك قبرستان هم در جاهاي ديگر

من بايد عرض كنم كه محمد رضاي پهلوي، اين خائن خبيث براي ما رفت، فرار كرد و همه چيز ما را به باد داد.

مملكت ما را خراب كرد، قبرستان هاي ما را آباد كرد. مملكت ما را از ناحيه اقتصاد خراب كرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ريخته است كه اگر چنانچه بخواهيم ما اين اقتصاد را به حال اول برگردانيم، سال هاي طولاني با همت همه مردم، نه يك دولت اين كار را مي تواند بكند و نه يك قشر از اقشار مردم اين كار را مي توانند بكنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمي توانند اين به هم ريختگي اقتصاد را از بين ببرند.

شما ملاحظه كنيد، به اسم اينكه ما مي‌خواهيم زراعت را، دهقان ها را دهقان كنيم، تا حالا رعيت بودند و ما مي خواهيم حالا دهقانشان كنيم، اصلاحات ارضي درست كردند، اصلاحات ارضي شان بعد از اين مدت طولاني به اينجا منتهي شد كه بكلي دهقاني از بين رفت، بكلي زراعت ما از بين رفت و الان شما در همه چيز محتاجيد به خارج؛ يعني محمدرضا اين كار را كرد تا بازار درست كند از براي آمريكا و ما محتاج به او باشيم در اينكه گندم از او بياوريم، برنج از او بياوريم، همه چيز را، تخم مرغ از او بياوريم يا از اسرائيل كه دست نشانده آمريكاست بياوريم.

بنابراين كارهائي كه اين آدم كرده به عنوان اصلاح، اين كارها خودش افساد بوده است. قضيه اصلاحات ارضي يك لطمه اي بر مملكت ما وارد كرده است كه تا شايد بيست سال ديگر ما نتوانيم اين را جبرانش بكنيم مگر همه ملت دست به هم بدهند و كمك كنند تا سال بگذرد و جبران بشود اين معنا.

فرهنگ ما را يك فرهنگ عقب نگه داشته درست كرده است، فرهنگ ما را اين عقب نگه داشته به طوري كه جوان هاي ما تحصيلاتشان در اينجا تحصيلات تام و تمام نيست و بايد بعد از اينكه يك مدتي در اينجا يك نيمه تحصيلي كردند آن هم با اين مصيبت ها، آن هم با اين چيزها، بايد بروند در خارج تحصيل بكنند. ما پنجاه سال است، بيشتر از پنجاه سال است دانشگاه داريم و قريب سي و چند سال است كه اين دانشگاه را داريم لكن چون خيانت شده است به ما، از اين جهت رشد نكرده، رشد انساني ندارد، تمام انسان ها و نيروي انساني ما را از بين برده است اين آدم.

اين آدم به واسطه نوكري كه داشته، مراكز فحشا درست كرده، تلويزيونش مركز فحشاست، راديويش بسياريش فحشاست، مراكزي كه اجازه دادند براي اينكه باز باشد، مراكز فحشاست، اينها دست به دست هم دادند. در تهران مركز مشروب فروشي بيشتر از كتابفروشي است، مراكز فساد ديگر الي ماشاالله است.

براي چه سينماي ما مركز فحشاست. ما با سينما مخالف نيستيم ما با مركز فحشا مخالفيم. ما با راديو مخالف نيستيم ما با فحشا مخالفيم. ما با تلويزيون مخالف نيستيم ما با آن چيزي كه در خدمت اجانب براي عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نيروي انساني ماست، با آن مخالف هستيم. ما كي مخالفت كرديم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتي كه از اروپا پايش را در شرق گذاشت خصوصا در ايران، مركز چيزي كه بايد از آن استفاده تمدن بكنند ما را به توحش كشانده است. سينما يكي از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت اين مردم، در خدمت تربيت اين مردم باشد و شما مي دانيد كه جوان هاي ما را اينها به تباهي كشيده اند و همين طور ساير اين جاها. ما با اينها در اين جهات مخالف هستيم. اينها به همه معنا خيانت كرده اند به مملكت ما.

و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غير دادند، به آمريكا و غير از آمريكا دادند، آني كه به آمريكا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه براي پايگاه درست كردن براي آقاي آمريكا. ما، هم نفت داديم و هم پايگاه براي آنها درست كرديم.

آمريكا با اين حيله كه اين مرد هم دخالت داشت، با اين حيله نفت را از ما برد و براي خودش در عوض پايگاه درست كرد يعني اسلحه آورده اينجا كه ارتش ما نمي تواند اين اسلحه را استعمال بكند، بايد مستشارهاي آنها باشند، بايد كارشناس هاي آنها باشند. اين هم از ناحيه نفت كه اين نفت ما را اگر چند سال ديگر خداي نخواسته اين عمر پيدا كرده بود، عمر سلطنتي پيدا كرده بود، مخازن نفت ما را تمام كرده بود، زراعت مان را هم كه تمام كرده، اين ملت بكلي ساقط شده بود و بايد عملگي كند براي اغيار. ما كه فرياد مي كنيم از دست اين، براي اين است.

خون هاي جوان هاي ما براي اين جهات ريخته شده، براي اينكه آزادي مي خواهيم ما. ما پنجاه سال است كه در اختناق بسر برديم، نه مطبوعات داشتيم، نه راديوي صحيح داشتيم، نه تلويزيون صحيح داشتيم، نه خطيب توانست حرف بزند، نه اهل منبر مي توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت مي توانست آزاد كار خودش را ادامه بدهد، نه هيچ يك از اقشار ملت كارشان را مي توانستند ادامه بدهند و در زمان ايشان هم همين اختناق به طريق بالاتر باقي است و باقي بود و الا هم باز نيمه حشاشه او كه باقي است، نيمه حشاشه اين اختناقي هم باقي است.

ما مي گوئيم كه خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اينها غير قانوني است واگر ادامه به اين بدهند اينها مجرمند و بايد محاكمه بشوند و ما آنها را محاكمه مي كنيم.

من دولت تعيين مي كنم، من تو دهن اين دولت مي زنم، من دولت تعيين مي كنم، من به پشتيباني اين ملت دولت تعيين مي كنم، من به واسطه اينكه ملت مرا قبول دارد (تكبير حضار) اين آقا كه خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقايش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمريكا از اين پشتيباني كرده و فرستاده به ارتش دستور داده كه از او پشتيباني بكنيد، انگليس هم از اين پشتيباني كرده و گفته است كه بايد از اين پشتيباني بكنيد.

يك نفر آدمي كه نه ملت قبولش دارد نه هيچ يك از طبقات ملت از هر جا بگوئيد قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند كه مي آورند توي خيابان ها، از خودشان هست اين اشرار، فرياد هم مي كنند، از اين حرف ها هم مي زنند لكن ملت اين است، اين ملت است (اشاره به حضار). مي گويد كه در يك مملكت كه دو تا دولت نمي شود. خوب واضح است اين، يك مملكت دو تا دولت ندارد لكن دولت غيرقانوني بايد برود، تو غيرقانوني هستي، دولتي كه ما مي گوئيم، دولتي است كه متكي به آراي ملت است، متكي به حكم خداست، تو بايد يا خدا را انكار كني يا ملت را. بايد سرجايش بنشيند اين آدم و يا اينكه به امر آمريكا و اينها وادار كند يك دسته اي از اشرار را اين ملت را قتل عام كند.

ما تا هستيم نمي گذاريم اينها سلطه پيدا كنند، ما نمي گذاريم دوباره اعاده بشود آن حيثيت سابق و آن ظلم هاي سابق، ما نخواهيم گذشت كه محمدرضا برگردد، اينها مي خواهند او را برگردانند، بيدار باشيد. اي مردم! بيدار باشيد، نقشه دارند مي كشند، ستاد درست كرده مرديكه در آن جائي كه هست، روابط دارند درست مي كنند، مي خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدي كه همه چيزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستي ما به كام آمريكا برود.

نخستين شناسنامه موجود در گنجينه ثبت احوال، سنگ نوشته‌اي از دوران هخامنشيان است كه از آرشيوهاي سلطنتي ايران در بابل، اكباتان، شوش و پرسپوليس كپي برداري شده است. شايد بتوان گفت اين اولين شناسنامه مستند و مكتوب بشريت باشد كه اجداد ايراني ما از خود بجا گذاشته‌اند. اين شناسنامه با خط ميخي نوشته شده است.

اما نخستين بار در سال 1297 هجري شمسي در پايان دوره قاجار و بدنبال انقلاب صنعتي و نياز به دسترسي اطلاعات دقيق و به روز از اتباع داخلي و خارجي براي به كارگيري در كارخانه ها و اخذ ماليات، سازمان ثبت احوال با تصويب هئيت وزراي زمان در بلديه تهران ايجاد شد. اولين ايراني كه شناسنامه دريافت كرد يك زن بود. خانم فاطمه ايراني در سوم دي ماه سال 1297 با شماره شناسنامه يك، اولين فرد مملكت در هويت معاصر ايراني بوده است. در ابتدا تنها براي مردم شهر تهران و بتدريج تا سال 1310 در مراكز استانها و شهرستانهاي بزرگ كشور براي مردم صادر شد.

منبع: خبرگزاري مهر 

تواضع: وقتي امام رضا (ع) تنها بودند و براي ايشان غذا ميآوردند، آن حضرت، غلامان و خادمان و حتي دربان و نگهبان را بر سر سفره‏ مينشاندند و با آنها غذا ميخوردند.

اخلاق نيكو: امام رضا(ع) با سخن هرگز به هيچكس جفا نكردند و كلام كسي را نبريدند تا مگر شخص از گفتن باز ايستد. حاجتي را كه ميتوانستند برآورده سازند، رد نميكردند. پاهايشان را دراز نميكردند و هرگز روبروي كسي كه نشسته بود، تكيه نميدادند و هيچكس از غلامان و خادمان خود را دشنام نميدادند. هرگز آب دهان بر زمين نميافكندند و در خنده، قهقهه نميزدند بلكه تبسم ميفرمودند.

كرم و سخاوت: امام رضا (ع) تمام ثروت خود را در روز عرفه تقسيم نمودند. فضل بن سهل به ايشان عرض كرد: اين ضرر است. امام فرمودند: بل سود و بهره است. چيزي را كه پاداش و كرامت‏بدان تعلق ميگيرد ضرر محسوب مكن.

صدقات: امام رضا(ع) بسيار نكويي ميكردند و در نهان صدقه ميدادند و بيشتر اين عمل را در شبهاي تاريك به انجام ميرساندند.

منبع: آستان قدس رضوي

X